یکی از سخت ترین کارهای دنیا بی شک پوشیدن کت و شلوار است، آن حالت شق و رق و خشک و رسمی نه تنها راحتی برایت نمیآورد بلکه حال و احوالت را خراب هم میکند.برای من دست کم اینطور است اما شیرحسین که بچهها بطور مخفف «شر»(sher)صدایش میکردند کت را موقع فوتبال بازی کردن هم میپوشید ، یقه کت از این انگلیسی قدیمیهای بلند بود و او طبق عادت دستهایش روی یقههای کتش بود و آنها را سفت میچسپید نمی دانم شاید اینطوری تمرکزش روی توپ بیشتر میشد.در زمینهای کال گلشهر مسابقه مهمی بود یک تیم از خارج گلشهر آمده بودند بچههایی که پیراهن های یک رنگ داشتند بعضی شان کفشهای استوک گاهی با شورت ورزشی ، زیبا و هماهنگ بازی میکردند .تیم شر اما اینطور نبود کفشها مدل به مدل گاهی پلاستیکی گاهی پوما همه مان شلوار داشتیم فکر میکنم همان شلوار مدرسه و دبیرستان، پیراهن مردانه تن مان بود و عجیب ترین تیپ البته از آن شر بود با آن کت معروفش هیچ جورابی نداشت ، مدافع چپ بود .تیم مقابل با لباس های زرد برزیلی و ساق های سبز رنگ یک سمت میدان را زیبا کرده بود سمت دیگر میدان ما بودیم هر کسی از دور این منظره را میدید خیال میکرد یک تیم باشگاهی شاید هم نماینده استان خراسان با تیم کارگرهای سر فلکه بازی دارد.مهاجم حریف همه مان را رد کرده بود و داشت میرفت که گل بزند صدایی از میان تماشاچیان بلندفریاد زد «شر بیزنش»و شر هم زد، گرد و خاک بلند شد چشم چشم را نمیدید و وقتی که غبار فرو نشست مهاجم حریف خارج از زمین پرتاب شده بود و توپ زیر پای شر بود در حالی که دو دست در یقههای کت نفس نفس میزد و به دنبال یار مناسب میگشت که توپ را به او بدهد.شر سالهای بعد آن کت را کنار گذاشته بود اما همچنان آن تیپ خاص کارگری با او ماند بلیز کا یادداشت های یک مهاجر افغان...
ما را در سایت یادداشت های یک مهاجر افغان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3vebbikasf بازدید : 145 تاريخ : چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت: 0:59